پشتیبانی : info@bookche.ir
پیگیری سفارش : 0511823
  • "" را در عنوان کالا جستجو کن
  • "" را در زير عنوان جستجو کن
  • "" را در ناشر جستجو کن
  • "" را در مولف جستجو کن
  • "" را در مترجم جستجو کن

سرویس ارسال اکسپرس

سفر به انتهای شب

ناشر :
شابک :
9786220111832
كد کالا :
149325
نوبت چاپ :
3
سال چاپ :
1403
قطع :
رقعی
نوع جلد :
شومیز
تعداد كل صفحات :
545
نوع كاغذ :
بالک
زبان متن :
فارسی
وزن (گرم) :
498
گروه سني :
بزرگسال
ابعاد :
14.5*21.5
4,800,000 ریال

سفر به انتهای شب
داستان بی پایان فرار از جنگ و جنگل و آمریکا و بی پولی

فردینان دوستش آرتور همکلاس و رفیقش در دانشکده پزشکی را در میدان کلیشی پاریس میبیند و بحثی پرشور درباره نژاد فرانسوی در کافه بین آنها درمیگیرد. ناگهان هنگی به سردستگی سرهنگی خوش قد و قواره از جلوی کافه عبور میکند. فردینان به سرش میزند در ارتش اسم نویسی کند و به زودی در خط مقدم آتش جنگ میفهمد که باید هر چه سریعتر از مهلکه فرار کند...
سفر به انتهای شب را باید روایت این فرار از جنگ و گرفتاری دانست که در آن فردینان در جستجوی کار سر از جنگلی در آفریقا درمی آورد تا باز هم در یک ناکامی دیگر با زبانی پرخاشگر و پر از لیچار به زمین و زمان داستان فراری دیگر را ساز کند، این بار به آمریکا.
سفر به انتهای شب رمانی است نمایشگر آنچه بر سر انسانها در هنگامه جنگ می آید و گریزی اغلب بی فایده...

درباره نویسنده

لویی فردینان سلین رمان‌نویس و پزشک فرانسوی (27 مه 1894 - 1 ژوئیه 1961) با کتاب سفر به انتهای شب (1932) گام به جهان ادبیات نهاد. سلین در طول اشغال فرانسه توسط آلمانها به حمایت علنی از دیدگاههای یهودی ستیزانه ادامه داد و پس از فرود متفقین در نرماندی در سال 1944، به آلمان و سپس دانمارک گریخت و در آنجا در تبعید زندگی کرد. او در سال 1951 توسط دادگاهی در فرانسه به علت همکاری با نازی ها محکوم شد اما بلافاصله پس از آن توسط دادگاه نظامی مورد عفو قرار گرفت. سلین به فرانسه بازگشت و کار خود را به عنوان پزشک و نویسنده از سر گرفت.

گشتی در کتاب

جوری با اعتماد به نفس راه میرفتم و تغییر مسیر میدادم انگار میدانستم کجا میروم. یک جا پیچیدم سمت راست و وارد خیابانی شدم از بقیه پرنورتر. اسمش برادوی بود. اسمش را روی تابلو خیابان خواندم. آن بالابالاها، بر فراز بالاترین طبقات، هنوز اندکی نور روز همراه با مرغان دریایی و وصله پینه های آسمان به چشم میخورد. ما در نور سفلی رفت و آمد میکردیم، چیزی شبیه نور مهوع جنگل، به قدری خاکستری که انگار خیابان پر بود از ضایعات کثیف پنبه.
 

بررسی و نظر خود را بنویسید

1 2 3 4 5

 *

 *

0 نظر