درباره کتاب سفر به مرکز زمین
"سفر به مرکز زمین" ماجرای سفر یک استاد زمینشناسی است به نام پروفسورهادویگ که پس از یافتن نوشتهای اسرارآمیز بر تکه پوستی کوچک مصمم میشود با خواهرزاده خود، هری و با راهنمایی یکی از اهالی ایسلند به نام هانس از دهانه آتشفشانی خاموش به مرکز کره زمین راه یابد .آنها به دنبال رد مردی هستند که قرنها پیش از دنیا رفته و مدعی شده که به مرکز زمین رسیده و بازگشته است .آنان در این سفر با حوادث بسیار مواجه میشوند و زندگانی می آموزند...
گم کردن راه، تشنگی طاقت فرسا، برخورد با شیئی عجیب غریب که به وسیله موجودی الکتریکی و ناشناخته هدایت میشود، نباتات غول آسا، مبارزه مرگبار با خزندگان زیرزمینی، توفان، کشف یک فسیل و داستان برخورد با موجود زنده آدم نما از ماجراهای هیجان برانگیز این سفر پرخاطره هستند که البته پروفسور و دوستان این مردان خستگی ناپذیر از عهده آن برمیآیند...
نویسنده ای رو به آینده
ژول ورن هفتاد و هفت سال (۱۹۰۵–۱۸۲۸) زندگی کرد، نزدیک به هشتاد داستان بلند و کوتاه و رساله ی پژوهشی و مقاله نوشته است. شهرت او با سه داستان بلند مشهورش پنج هفته در بالن ، سفر به مرکز زمین و جزیره اسرار آمیز آغاز شد. در عصری که نویسندگان خوش قریحه و چیرهدستی چون بالزاک ، دیکنز ،الکساندر دوما ، تولستوی ،داستایفسکی ، تورگنیف ، فلوبر ،استاندال ، جورج الیوت ، امیل زولا و دهها نویسنده نامدار دیگر زندگی میکردند، ژول ورن موفق شد جایگاه خود را به عنوان نویسنده در میان این مشاهیر تثبیت کند.
گشتی در کتاب
ضرورتی دردناک برای سه روز و سه شب مجبورمان کرده بود حرف نزنیم. دهانمان را باز کردیم ، لب هایمان را تکان دادیم ، اما هیچ صدایی بیرون نیامد. حتی وقتی دهانمان را روی گوش دیگری گذاشتیم ، باز هم چیزی شنیده نمی شد. باد صدا را با خودش می برد.
یک بار عمویم پس از چند تلاش بی فایده ، سرش را نزدیک من آورد . با هوش و حواس از کار افتاده ام چند کلمه را درک کردم ، البته بیشتر با شهود و درک کردم ، البته بیشتر با شهود و درک درونی ام حدس زدم به من می گفت : ما گم شده ایم ...
0 نظر