هزار و یک شب
با کشتی خوشبختی به همراه سندباد بحری تا مروارید معرفت
در هزار و یک شب پادشاه هر شب زنی را به قتل میرساند تا انتقام بیوفایی همسرش را بگیرد و نوبت به دختر وزیر میرسد. شهرزاد با شبهای قصه گویی جان خود را از دست پادشاه نجات میبخشد و البته این برای ما خوانندگان داستان هم بسیار مبارک و زیباست چرا که میتوانیم به بغداد افسانه ای برویم و شبهای زیادی پادشاه باشیم و به حکایات قدیمی شهرزاد داستان پرداز گوش بسپاریم و معرفت آموزیم.
داستانهای هزار و یک شب اصلی ایرانی دارد برخاسته از کتابی گمشده به نام هزار افسان اما در طول قرنها راویانی با فرهنگ هندی و عربی آن را بیشتر پرداخت کرده و هر کدام با طعم زبان و بینش خود لباسی نو بخشیده اند. پس باید اکنون به درستی هزار و یک شب را محصولی مشترک از فرهنگ ایران و هند و عرب دانست.
داستانهای تو در توی این اثر خواندنی ما را همراه شخصیتهایی اسطوره ای همچون سندباد بحری به سفری دریایی تا دوردستهای زمین و زمان میفرستد تا در انبوه خطرها و هجوم توفانها کشتی خوشبختی خود را پیدا کنیم و سوار بر آن به سوی روشنایی روز رهسپار شویم و مروارید سلامت ، خوشی و معرفت کسب کنیم.
درباره نویسنده
نوشته شخص یا گروهی از نویسندگان ناشناس در طی سالیان.
درباره ترجمه
نسخه سانسکریت این اثر اولین کتاب هزار و یک شب است که به فارسی باستان برگردانده شده و سپس در روزگار هارون الرشید به عربی ترجمه شده است. در روزگار قاجار عبداللطیف تسوجی در سال ۱۲۶۱ برای اولین بار در چاپخانه سنگی تبریز این اثر را به فارسی منتشر کرد که هنوز هم این ترجمه روان، آهنگین، خواندنی و دوست داشتنی است.
برشی از کتاب به تصحیح ابراهیم اقلیدی:
چنین حکایت کنند ــ و خدا آگاهترین، داناترین، برترین و والاترین است ــ که در گذشتههای از یاد رفته و روز و روزگاران سپری شده، در ایام دیرین و دورههای پیشین شاهی از شاهنشاهان ساسانی صاحب سپاه و لشکر و کرّ و فَرّ و غلام و نوکر و مهتر در جزایر هندوستان و چین حکومت میکرد که دو پسر داشت. یکی بزرگتر و دیگری کوچکتر و هردو سردارانی دلاور. پسر بزرگ اما سلحشورتر بود و بر کشور خویش فرمانروایی و بر رعیت به عدل و داد پادشاهی میکرد و اهالی مملکت دوستش داشتند. نام او شهریار بود و برادر کوچک شاه زمان نام داشت و پادشاه سمرقند ایران بود.
هردو برادر دیرگاهی بود که در کشور خود ماندگار و از نعمت و سلامت برخوردار بودند و بیست سالی میشد که در دیار خود به عدل و داد بر بندگان خود فرمانروا و در زندگی کامروا بودند.
0 نظر