پشتیبانی : info@bookche.ir
پیگیری سفارش : 0511823
  • "" را در عنوان کالا جستجو کن
  • "" را در زير عنوان جستجو کن
  • "" را در ناشر جستجو کن
  • "" را در مولف جستجو کن
  • "" را در مترجم جستجو کن

سرویس ارسال اکسپرس

مردی که می خندد

ناشر :
شابک :
9786004563635
كد کالا :
7075
نوبت چاپ :
2
سال چاپ :
1403
قطع :
پالتویی
نوع جلد :
گالینگور
تعداد كل صفحات :
814
نوع كاغذ :
بالک
زبان متن :
فارسی
وزن (گرم) :
768
گروه سني :
بزرگسال
ابعاد :
12.5*205
8,960,000 ریال

مردی که می خندد
زیبایی تکاندهنده یک تراژدی فرانسوی

رمان با توصیفات پرشور از مردی به نام اورسوس و گرگش هومو آغاز میشود که مردم این دو را در بازار روز و سر گذرها تماشا میکردند. اورسوس در حال گفتن کلمات قصار و فروش داروهای گیاهی در کوچه های شهر سرگردان بود  اما کاشانه اش در جنگل قرار داشت. دست سرنوشت اورسوس فیلسوف را با گویین پلین دلقک پسری که صورتش با جراحی همیشه خندان شده بود روبرو کرد و مدتی بعد گویین پلین روی بدن زنی مرده دختری نابینا به نام دئا را پیدا کرد. این سه نفر در کنار هم مثلث رمان را پیش میبرند. در ایام جوانی گویین پلین و دئا به یکدیگر دل میبازند. در ادامه داستان به زودی سیرک اورسوس و گویین پلین پا میگیرد و خبر اشرافزاده بودن گویین پلین هم در اوج رمان میرسد ولی گویا در این داستان هوگو امواج تراژدی قویتر خواهد بود...
توصیفات بی نظیر هوگو از طبیعت و اشیا
شرح طبیعت و اشیا از زبان هوگو در این اثر لحظاتی بکر می آفریند، آنقدر که خواننده خود را کامل در ژرفای این توصیفات بی نظیر غرق میبیند: خلیج که شیبهای تند اما نه چندان وسیع از هر سو احاطه اش کرده بودند، دم به دم تاریکتر میشد. مه کدر غروبگاهی غلیظ تر میشد. گویی تاریکی از قعر چاه می آمد. مدخل خلیج به سمت دریا که چون دهلیزی تنگ بود، بر زمینه تیره امواج شکافی سفید رسم کرده بود. فقط از نزدیک میشد کشتی را مشاهده کرد که بر صخره ها لنگر انداخته و گویی خود را در جامه ای سیاه پنهان کرده بود. 

درباره نویسنده

ویکتور هوگو متولد 1802نویسنده فرانسوی با آثاری چون بینوایان ، گوژپشت نتردام و کارگران دریا از معروفترین نویسندگان دنیاست  که فعالیت سیاسی در سمتهایی مانند نمایندگی پارلمان، عضویت مجمع قانون اساسی و رهبری حزب محافظه‌کار را هم در کارنامه زندگی اش دارد.

گشتی در کتاب

خوبی چون خورشید است. گویین پلین، دئا را از خوبی اشباع میکرد. برای جماعت بی خرد و بی بصیرت و سطحی، گویین پلین دلقک و بندباز و معرکه گیر بود. چندان غریب بود که موجودی بین انسان و حیوان بود. جماعت فقط چهره اش را میدید.
برای دئا ، گویین پلین ناجی ای بود که از گور بیرونش آورده بود، همدمی بود که زیستن برایش ممکن کرده بود، یاوری بود که در تاریکی دستش را میگرفت. گویین پلین برادر و دوست و راهنما و پشتیبانی از عالم بالا بود. جماعت او را دیو و دئا او را فرشته میدید، زیرا دئای نابینا روح را میدید.
 

 

بررسی و نظر خود را بنویسید

1 2 3 4 5

 *

 *

0 نظر